می ترسم...
می ترسم
ازبازی این عقربه های عجول
که مدام دنبال هم اند
و
هیچ به بازی ما
نگاه هم نمی کنند
چه می شود یک بار
چشم بر هم بگذارند و
ما
یک دل سیر
پنهان شویم
...
...
این روز ها
خسته ام
آن قدر که دیگر
فرقی نمی کند
عقربه ها
در بازی عجولانه شان
راهم دهند یا نه.
محبوبه
31/5/90