چشم های دفترم
در انتظار قصه ای دگر
سپید می شوند
واژه ها
هنوز گنگ و لال
در فضای ذهن من
معلق اند.
کشتی ها بادبان ها را پایین داده اند
ملوان ها قایق های نجات را به آب انداخته اند
و مسافران
برای چمدا ن های خالی روی اسکله
دست تکان می دهند.
محبوبه
بهار 92
گذرت این حوالی افتاد
برای سبد خالی سفره ام
سیب بیاور
شاید " حوا "
سر زده میهمانم شود .
محبوبه